باید ؟! نباید ؟!
بسم الله الرحمن الرحیم
فکر هایی که نباید ،
درست در زمانی که نباید
و در مکانی که نباید
خاطراتی را که نباید ؛
در ذهن ، مرور می کنند !
مرور هایی که نباید !
شقیقه هایم می زنند ، زنش هایی که نباید
و سرم درد می کند ، دردی که نباید ...
نباید زنده ام بگذارد
و این شبی که سایه افکنده بر این زندگی
نباید برود که خورشید نباید بیاید که یاد خورشید ، خود ؛ لحد را شب ِ تاریک من خواهد کرد .
و من باید ، در میان این نباید ها زنده بمانم !
می گویند باید زنده بمانم اما زندگی ... ؟!
و این باید ها و نباید هایی که هنجار ها را می سازند و این من ِ هنجار شکنی که می گویم ، باید ! باید ! باید !
باید درد بگیرد
فکری که تو درش باشی !
جای تو که در فکر نیست ،
جسم خارجی در بدن درد ایجاد می کند .
تو جز ء فکر نیستی !
تو دلی !
دل !
ــــ
+ دلنوشت ( استفاده با ذکر نام گل نرگس )
کلمات کلیدی :